وبلاگ شخصی مهدی صادقی

فاطمه گشته مادرم که من غلام حیدرم

وبلاگ شخصی مهدی صادقی

فاطمه گشته مادرم که من غلام حیدرم

وبلاگ شخصی مهدی صادقی

گر چه که چون خال لبت قلبم سیه باشد ولی
دیدار خالت می دهد نوری به قلب زار من
اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل مرثیه» ثبت شده است



تسلیت گویم من از سوز جگر یابن الحسن

بر تو از داغ جگرسوز پدر یابن الحسن

 

معتصم دادش چه زهری کز اشعارش این چنین

می زند چون مرغ بسمل بال و پر یابن الحسن

 

ز آتش زهر جفا چون شعله می پیچد به خود

قطره آبی بیفشان بر شرر یابن الحسن

 

من نمی دانم چه حالی داشتی آن دم که زد

فاطمه از داغ جانسوزش به سر یابن الحسن

 

من نمی دانم به جز ترویج دین جرمش چه بود

کز ستم شد اینچنین خونین جگر یابن الحسن

 

آه از آن ساعت که می داد آن عزیز فاطمه

بر تو از ظلم ستمکاران خبر یابن الحسن

 

چون پیمبر رفت از دار جهان بعد از سفر

آتش کین شد به عالم شعله ور یابن الحسن

 

باب بیت مرتضی را ز آتش کین سوختند

کز شرارش سوخت از ما برگ و بر یابن الحسن

 

بود زهرا پشت در آن بی حیا در را شکست

فاطمه از ضرب در شد بی پسر یابن الحسن

 

فضّه را کردی طلب تا فضّه آمد پشت در

دید در خون غنچه اش را غوطه ور یابن الحسن

 

از فشار در نه تنها پهلوی زهرا شکست

بوسه زد بر سینه او میخ در یابن الحسن

 

تازیانه خورد اما از علی دل بر نکند

زین عمل شد نخل عصمت بارور یابن الحسن

 

در میان کوچه سیلی زد به روی مادرت

از ره کین ثانی بیداد گر یابن الحسن

 

(ژولیده نیشابوری)



یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم

شعله با ناله بر آید همه دم از جگرم

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکل به سرم

می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم

خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عُذار پسرم

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم

هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم

(غلامرضا سازگار)