شهادت امام حسن مجتبی ع - شعر از علی انسانی
- پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۰ ق.ظ
ز تو ای
زهر ممنونم که خود را کارگر کردی
تو آخر بار من بستی و راهیی سفر کردی
اگر آبی بر آن ریزند بنشانند آتش را
چه آبی تو؟ که در جان من ایجاد شرر کردی
نه امیدی به ماندن دارم و نی زندگی خواهم
اثر از این دو دیگر نیست تا در من اثر کردی
زمین را چاک دادی بس که مهلک بودی و کاری
تو که این با زمین کردی چه کار با جگر کردی
سراپای وجودم درد بود و کس به درمانم
نمیکوشید
ز تو شرمنده ام ای دل ز بس با صبر سر کردی
جگر پاشیده شد از هم ولی غم از دلم بردی
که عمری راحتم از خوردن خون جگر کردی
به رخ گرد یتیمی و به سر خاک عزا طفلم
چرا این جوجه را در کودکی بیبال و پر کردی
دگر چشمم نمیافتد به روی قاتل زهرا
پسر را کُشتی و دنبال مادر رهسپر کردی
(علی انسانی)
زیبا بود.
وبلاگ خوبی دارید.
خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر بزنید.